موضوع: "نکته روز"
در مطالب قبل توصیه های مرحوم میرزا اسماعیل دولابی دومورد آن ذکر شد واینک موارد بعدی
اگر غلام خانه زادی پس از سالها بر سر سفره صاحب خود نشستن وخوردن،روزی غصه دار شود وبگوید فردا من چه بخورم؟این توهین به صاحبش است وبااین غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند .بعداز عمری روزی خدا راخوردن ،جا ندارد برای روزی فردای مان غصه دار ونگرانباشیم
گذشته که گذشت ونیست ،آینده هم که نیامده ونیست.غصه ها مال گذشته وآینده است .حالا که گذشته وآینده نیست،پس چه غصه ای؟تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد ونه قصه.
ادامه دارد
*این جمعه هم گذشت ونیامد نگار ما*
*تا مرهمی شود به دل داغدار ما*
*این گونه در مسیر سحر پر نمی زدیم*
* صبحی اگر نداشت شب انتظار ما*
*فصل شکوفه های تو کی می رسد زراه*
*آه ای امام آینه ها…..ای بهار ما*
*مائیم وطعنه،زخم زبان،نیش خنده ها*
*این گوشه ای است از ستم روزگار ما*
*کی در غبار گام توگم می شود زمین ؟*
*کی می شوی قرار دل بی قرار ما؟*
*در جمکران جاذبه ات خیمه می زنیم*
*شاید شبی چو ماه بتابی کنار ما…*
نویسنده : فاطمه عزیزی
💠 خاطره ای شنیدنی از آیت الله وحید خراسانی
“در زمان میرزای شیرازی طلبه ای با لباس کهنه بر درخانه اش آمد و گفت میرزا را کاردارم
مردم گفتند میرزا بر مجتهدین وقت ندارد آن موقع تو آمده ای و میگویی میرزا را کار دارم؟
گفت عیبی ندارد من میروم اما به میرزا بگویید فلانی آمده بود
خبر به میرزای شیرازی رسید، ناگهان میرزا سرو پای برهنه دوید و طلبه را درآغوش گرفت
دفتردار میرزا تعجب کرد. وقتی آن طلبه رفت، میرزا گفت: دوست داشتم ثواب این همه مجتهد که تربیت کردم برای این طلبه باشد و ارزش یک کارش را به من بدهد،
گفتند میرزا کار این طلبه مگر چه بوده ؟
میرزا گفت: این طلبه به یکی ازدهات های سنی نشین رفت و گفت بچه هایتان را بیاورید قرآن یاد می دهم بدون پول
سنی ها گفتند خوب است بدون پول است
این طلبه از اول که قران یاد این بچه ها می داد بذر محبت امیرالمؤمنین را دردل این بچه ها کاشت این ها بزرگ که شدند شیعه شدند و پدرانشان را از مذهب باطل به مذهب حق راهنمایی کردند
دیری نگذشت که این دهات تماما شیعه شد
این طلبه ۱۵سال شب ها بردر خانه ها می رفت و یواشکی نانی که ان ها بیرون می انداختند را می خورد ۱۵سال اینگونه زحمت کشید تا توانست یک روستا را شیعه کند .”
📚مصباح الهدی آیت الله وحید خراسانی
نویسنده : فاطمه عزیزی پایه ٦